خاطرات

النا جون داره صاحب یه داداش میشه اینم از اولین نشونه حضورت در 12 دی اینم از اولین عکس که 8 هفته و دو روز سن داشت در تاریخ 2 بهمن ماه اینم از عکس داداشی اینجا داداشی 12 هفته و چهار روز سن داشت   ...

بعدا

مامانی امروز 7 دی 94 تونستم 5مین دندونت رو رویت کنم. در جایی که انتظار نداشتم دندون کرسی پایین سمت راست در اومده در صورتی که هنوز کناریاش و بالایاش درنیومده امروز خوب غذا نخوردی و همش دستت به دهنت بود فکنم حسابی درد میکنه

دختر گلم پارسال در چنین روز و ساعتی  به دنیا اومد دخترم چقدر خوب بودنت النای گلم یکسالگیت مبارک النای گلم ...

دختر گلم تا 1 سالگی چیزی نمونده دخترم الان چهار تا دندون داره و ماما بابا دد جیز میگه مبل و دیوارو میگیره راه میره گاهی اوقات هم دستشو ول میکنه و دو قدم راه میره اگه چیزیو میخواد ندیم جیغ میزنه و غر و تو این مسائل زیاد اهل گریه نیست اگه بخوره زمین گریه نمیکنه و در برابر درد خیلی صبوره 12 شهریور با دوستا تولد دست جمعه ایی گرفتیم که طبق گفته دوستان النا شیطون گروه بود با گذشتن از موانع به خواسته خود میرسد دخترم خیاط میشود گردش  با همکارای بابا اینم دختر و پدر   ...

دخترم چهارمین دندونش رو با تفاوت دو روز از قبلی 2/6/94 در اورد  

النا جونم در تاریخ 31/5/94 سومین دندونش دراومد

النا گلی در تاریخ 26/5/94 در 10 ماه و 11 روزگی اولین قدمهای زندگیشو برداشت به امید برداشتن قدمهای بزرگ در زندگیش

دختر گلم روزت مبارک عشقم مامان امروز تو 10 ماه و 10 روزه شدی

النا جونم ده ماه شد. ماه تولدش دورقمی شد هوراا مامان حسابی با چهار دست و پا خونه رو متر میکنی و من هر جا برم دنبالم میای دستت رو به جایی میگیری بلند میشه و میتونی همون طوری راه بری و چند روزی هم هست که دستتو ول میکنی و چند ثانیه ایی میایستی ...