النا عزیز مامان باباالنا عزیز مامان بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
رادین  مامان بابارادین مامان بابا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه سن داره

خاطرات

النای من یک ماهه شد

دختر گلم یک ماهگیت مبارک دختر گلم یک ماه میشه که پا به دنیا گذاشته. روزی که دخترم به دنیا اومد هوا خیلی سرد بود . فکر نمیکردیم که بستری کنن اخه یکم زود بود. ولی رفتیم گفتن امشب دخملت به دنیا میاد. دخترم تو یک ماهگی 54 قدش بود و وزنش 4000 کیلو که یکم کمه و دکتر براش شیر کمکی نوشته. دیگه اینکه روز 4 تولد فهمیدیم زردی داره و دو روز بیمارستان بستری بود. دختر گلم 18 مهر اولین حمومشو رفت و مامان بزرگش تو خونه خودشون حمومش کرد. روز 10 تولدش  18 مهر بابایی براش جشن اسم گذاری گرفت. فردای جشن یعنی در 11 روزگی موقعی که مامانی داشت میشستت افتاد. همون روز هم بعد ظهر اولین بار رفتیم خونه مامانی و بابایی. برف امسال مثل دخت...
17 آبان 1393

عکس دخملم

اولین بار که چشماشو باز کرد بغلم مامانم بود اولین دیدار دختر عموها اولین لحظات خونه اومدن النا اولین حمام النا النا دست در دست بابا النای ده روزه النا در مراسم شیرخوارگان ...
30 مهر 1393

دخملم چراغ خونم

دخمل گلم النا یکم عجله کرد و چشم ما را به دیدنش روشن کرد. 15 مهر 93 ساعت 11.11 شب سه شنبه زمینی شد.با وزن 3260 و قد 52 سانتی متر بیمارستان تخت جمشید توسط دکتر اشرف دهقانی به دنیا اومد. اینم اولین عکس دخملم ...
19 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات می باشد