النای من چهار ماهه شد
النا جونم چهار ماهگیت مبارک
دخمل گلم امروز 120 روزه که کنارمه و با بودنش به زندگیم رنگ و بوی تازه ایی داده. مامان ان شالله 120 سالگیتو جشن بگیرم.
امروز دختر نازم واکسن زده و یکم بیحالهو تب داره
دختر گلم اب دهنش راه افتاده و همش براش پیشبند میبندم تا لباست خیس نشه مریض بشی بخاطر همین یا در حال شستن پیش بندم یا خشک کردن
حسابی دستاتو میخوری بیشتر هم دست چپتو یه چند روزی هم هست که سعی میکنی لوازمو تو دستت نگه داری
حسابی هم با لب و زبونت ملچ ملوچ راه میندازی
از خودت صدا درمیاری و سعی میکنی با ما ارتباط برقرار کنی هر موقع این کارو میکنی شماره مامانیو میگیرم تا صداتو بشنون و چقدر قربون صدقت میرن. هنوز نرسیده خونه میخوان که بریم پیششون و سعی میکنن ما را به هر بهونه ایی راهیه خونشون کنن تا تو را ببینند.وقتی اونجاییم نمیزارن بغلت کنم بعضی اوقات دیگه صدام درمیاد
حالا بریم سراغ عکسات
اینم از شما و غزل سارینا و مهدیه و اناهید
النا کم کم گردن میگیرد
النا در تلاش برای نشستن
اینم از امیر صدرا جون