مامان اومده با کلی خبر
سلام دخمل گلم
5 اردیبهشت بابایی رفتیم که روی ماهتو ببینیم ولی...
خانم دکتری که سونو میکرد نذاشت بابایی بیاد داخل و حتی از مانیتور به منم نشون نداد گفتم س دی بده حداقل تو خونه ببینیم گفت وقت ندارم خوب خدا را شکر همه چیز خوب بود دخملم و خانم دکتر گفت احتیاج به استراحت نداری ولی از اونجا مار گزیده از ریسمون سیاه سفید میترسه ما احتیاط پیشه کرده و کمتر کار میکنم.
خبر بعدی مامانمینا (مامان بزرگینا) دارن به خونه جدید اسباب کشی میکنن. و خوشبختانه این خونه زیاد پله نداره و بزرگتر هم هست.
خبر بعدی اینکه شروع به خریدت کردیم و دنبال یه سرویس تخت و کمد خوشگل هستم.
لباسی که گفتم دختر خالم گرفته اوردم خونه
اینم از ننه قزی و نینیش که انتخاب خاله هاته
راستی بابایی تونست حرکتتو حس کنه ولی باور نمیکرد. دیروز خیلی شیطون شده بودی و حرکاتتو از رو شکمم میتونستم ببینم یکیش خیلی محکم بود که باعث شد کلی بخندم.